پیرامون ادبیات
نقد و بررسی و انتشار آثار ادبی

 

اشعاری منتخب از مجموعه شعر از کهربا تا کافور

حسین منزوی

غزل 105

چگونه بال زنم تا به ناكجا كه تویی
بلندمی پرم اما ، نه آن هوا كه تویی
 
تمام طول خط از نقطه ی كه پر شده است
 
از ابتدا كه تویی تا به انتها كه تویی
 
ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه
 
از او و ما كه منم تا من و شما كه تویی....


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, توسط اکبر جعفری |

 معبد متروک

در ما نمانده زانهمه شادی نشانه یی
ماییم و دلشکستگی ی ِ جاودانه یی
خاموش مانده معبد متروک سینه ام
در او نه آتشی، نه ز گرمی نشانه یی
دامان دوستی ز چه برچیده ای ز ما؟
دانی که نیست آتش ما را زبانه یی
خندد بهار خاطر من، زانکه در دلم
هر لحظه می زند غمی ز نو جوانه یی
شد سینه، خانه ی پریان خیال تو
رقصد پری چو کس ننشیند به خانه یی.....


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, توسط اکبر جعفری |

 شب و نان

مهر، بر سر چادر ماتم کشید:
آسمان شد ابری و غمگین و تار-
باز خشم آسمان کینه توز...
باز باران، باز هم تعطیل کار...
قطره های اول باران یأس
روی رخسار پر از گردی چکید.
دیده یی بر آسمان، اندوه ریخت،


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 30 دی 1391برچسب:, توسط اکبر جعفری |

  

ننگ آشنا

خواهم چو راز پنهان، از من اثر نباشد
تا از نبود و بودم، کس را خبر نباشد
خواهم که آتش افتد، در شهر آشنایی
وز ننگ ِ آشنایان، بر جا اثر نباشد
گوری بده، خدایا! زندان پیکر من
تا از بهانه جویی، دل دربدر نباشد
پایم چو پایه ی رز، یارب شکسته بهتر
تا از حریم خویشم، بیرون گذر نباشد


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 30 دی 1391برچسب:, توسط اکبر جعفری |

 

خون هر آن غزل كه نگفتم بپای تست

اینجا برای از تو نوشتن هوا كم است
 
دنیا برای از تو نوشتن مرا كم است
اكسیر من نه اینكه مرا شعر تازه نیست
 
من از تو می نویسم و این كیمیا كم است
دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز
من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 29 دی 1391برچسب:, توسط اکبر جعفری |